حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

امام حسین علیه السلام-بخش سوم

۵۰۹ بازديد

عکاس-حسام الدین شفیعیان ===================== شب تاریک و بیم موج
روزی که امام حسن علیه السلام صلح کرد، هنوز اجتماع به آن پایه از درک و بینش نرسیده بود که هدف امام را تامین کند . در آن روز مردم کوفه تمایلی به جنگ نشان نمی دادند، بگونه ای که وقتی امام آنها را گرد آورد و خطابه ای ایراد کرد و آنان را به نیک اندیشی و پایداری و استقامت تشویق نمود و روزها و خاطره های ستوده جنگ صفین را به یادشان آورد و به آنان چنین وانمود کرد که در مورد پیشنهاد (صلح) معاویه با ایشان مشورت می کند، در آخر خطابه اش فرمود: آگاه باشید معاویه ما را به کاری فراخوانده که در آن نه سربلندی هست و نه انصاف، اگر داوطلب مرگید سخن او را به خودش برگردانید و با زبانه شمشیر او را به محاکمه خدایی بکشیم و اگر خواستار زندگی هستید پیشنهاد او را بپذیریم و خشنودی شما را طلب کنیم، مردم از هر سو فریاد برآوردند: مهلت، مهلت، صلح را امضا کن (9) .

آری کوفه زمان امام حسن علیه السلام کوفه ای خسته، ناراحت، متفرق و متشتت بود، کوفه ای که امیرمؤمنان علیه السلام در روزهای آخر ملاقاتش مکرر از مردم آن و عدم آمادگی شان شکایت می کرد .

مردم همین کوفه بیست سال حکومت معاویه را چشیدند و زجرهای زمان معاویه را دیدند و برنامه های ضد انسانی تهدید و گرسنگی معاویه علیه خود را تحمل نمودند; بگونه ای که ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: در زمان معاویه شیعیان در هرجا که بودند به قتل می رسیدند، بنی امیه دست و پای اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند بریدند، هر کس که معروف به دوستداری و دلبستگی به خاندان پیامبر بود زندانی شد و یا مالش به غارت رفت و یا خانه اش را ویران کردند

این ظلم و جورها واقعا مردم را بی تاب کرد و دنبال راه چاره بودند . از این رو حدود هیجده هزار نامه به امام حسین علیه السلام نوشتند و برای همکاری با آن حضرت اعلام آمادگی کامل نمودند . از نظر تاریخی اگر امام به آن نامه ها ترتیب اثر نمی داد، در مقابل تاریخ محکوم بود و می گفتند زمینه مساعدی را از دست داد .

بنابراین از ناحیه کوفه بر امام حسین علیه السلام برای قیام اتمام حجت می شود بگونه ای که امام نمی تواند آن اتمام حجت را نادیده بگیرد، ولی در مورد امام حسن علیه السلام قضیه بر عکس است و اتمام حجت بر خلاف بود و مردم کوفه عدم آمادگی شان را اعلام کرده بودند

امام حسن علیه السلام با یاران بی وفایی روبرو بود که عده ای از آنها در مقابل تطمیعهای معاویه خود را باختند و برق سیم و زرهای فتنه گر شام عقل از سرشان ربود و به لشکر معاویه ملحق گردیدند و جمعی دیگر از آنها برای معاویه نامه نوشتند که ما حاضریم حسن بن علی علیه السلام را دست بسته تحویل دهیم .

امام حسن علیه السلام یارانی داشت که خود وبال جان آن حضرت شدند بگونه ای که در اردوگاه آن حضرت به خیمه حضرتش حمله ور شدند و آن را غارت کردند و سجاده را از زیر پایش کشیدند و با گستاخی ردایش را از دوشش کشیدند و در ساباط یکی از یاران وی بنام «جراح بن سنان » جلو آمد و با وقاحت تمام آن حضرت و پدر گرامیش حضرت علی علیه السلام را متهم به شرک نمود و به ران آن حضرت با شمشیر ضربه ای زد که گوشت را شکافت و به استخوان رسید (13) . با چنین اصحابی امام چگونه می توانست در مقابل لشکر منسجم شام به جنگ ادامه دهد؟

در تواریخ آمده است که آن حضرت از یاران بی وفایش چنین شکوه می کند: «به خدا سوگند معاویه برای من از این مردمی که گمان دارند شیعه هستند بهتر است .»

و در خطبه ای که معاویه هم در آن مجلس حضور داشت فرمودند: «وقد هرب رسول الله من قومه وهو یدعوهم الی الله حتی فر الی الغار ولو وجد علیهم اعوانا ما هرب منهم ولو وجدت انا اعوانا ما بایعتک یا معاویة; (14) رسول خداصلی الله علیه وآله با اینکه قومش را به سوی خدا دعوت می نمود، مجبور شد از دست آنها فرار کند و به غار پناه آورد و اگر یارانی داشت هرگز از آنها فرار نمی کرد . من هم اگر یارانی داشتم هرگز با تو ای معاویه بیعت نمی کردم .»
آن حضرت در بیانی دیگر علت صلحش را نداشتن یار و یاور بیان می فرماید: «والله ما سلمت الامر الیه الا انی لم اجد انصارا ولو وجدت انصارا لقاتلته لیلی ونهاری حتی یحکم الله بینی وبینه; (15) به خدا سوگند من حکومت را به معاویه واگذار نکرم مگر بخاطر نداشتن یاران و اگر انصار و یارانی می داشتم، شبانه روز با او می جنگیدم تا اینکه خداوند بین من و او حکم کند .»

اما حضرت امام حسین علیه السلام یارانی داشت که هر چند از نظر کمیت تعدادشان اندک بود ولی از نظر ایمان و استقامت و وفاداری نظیر نداشتند; بگونه ای که خود آن حضرت آنان را چنین می ستاید: «اما بعد فانی لا اعلم اصحابا اوفی من اصحابی ولا اهل بیت ابر ولا اوصل من اهل بیتی فجزاکم الله عنی خیرا; (16) من اصحابی با وفاتر از یاران خود سراغ ندارم و خاندانی نیکوتر و مهربانتر از خاندان خود نمی شناسم . خداوند از جانب من به شما پاداش نیک دهد .»

یاران حضرت ابی عبد الله الحسین علیه السلام حقیقتا قابل ستایش بودند و به درستی با ایمان و وفادار بودند، زیرا تا یک نفر از ایشان زنده بود نگذاشتند آسیبی به امام و مولایشان برسد .

قیافه دین گرایانه معاویه و فسق علنی یزید: معاویه کفر را در لباس نفاق پوشانده بود و کینه اسلام و اهل بیت علیهم السلام چنان در دل او ریشه دوانده بود که در پاسخ «مغیرة بن شعبه » که از او خواسته بود تا قدری درباره خاندان علی علیه السلام و شیعیانش به عدالت رفتار کند، گفته بود: «لا والله الا دفنا دفنا; (17) به خدا قسم هدفم دفن [نام پیامبر و اسلام] است .» اما وی با همه کینه ای که نسبت به اسلام داشت، تظاهر به اسلام و دین داری می نمود و ظواهر دینی را رعایت می کرد . او نقاب دین به چهره داشت و بگونه ای عمل نمود که مردم را دچار تردید و دو دلی کرد و همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خبر داد، دین خدا را مایه فریبکاری و بندگان خدا را بردگانی حلقه بگوش و مال خدا را ملک اختصاصی خویش ساخته بود (18) .

این روحیه معاویه، کار امام حسن علیه السلام را پیچیده تر نموده بود و باید سالها می گذشت تا چهره مزورانه فرزند هند جگرخوار برای مردم آشکار می شد . صلح امام حسن علیه السلام این مهم را بخوبی به انجام رساند و چهره واقعی معاویه و بنی امیه را به مردم نشان داد . به خاطر همین روحیه حیله گرانه معاویه است که امام حسین علیه السلام در مدت ده سال اول امامتش که در زمان سلطنت معاویه واقع شده بود قیام نکردند، اما با مرگ معاویه و شروع سلطنت یزید دست به قیام زدند .

امام حسن علیه السلام صلح نکرد بلکه صلح را بر او تحمیل نمودند، او در مقابل گروه باغی و یاغی شام ابتدا قیام کرد و در رویارویی با معاویه، نیروهایش را به منطقه «مسکن » گسیل داشت اما بخاطر عواملی که بیان شد، ناچار تغییر سنگر داد و تدبیری اندیشید که بسان شمشیری دولبه به جان معاویة بن ابی سفیان بن حرب افتاد، زیرا معاویه در مقابل تدبیر امام دو راه بیشتر نداشت; یا به مواد معاهده صلح عمل کند که در این صورت امام حسن علیه السلام به هدفش یعنی عمل به احکام اسلام طبق کتاب و سنت، حفظ خون شیعیان و گرفتن خلافت از دست غاصبان کاخ نشین شام می رسید و یا اینکه مواد معاهده را زیر پا بگذارد - که معاویه این راه را برگزید - و در این صورت نقاب از چهره حیله گر و فریبکارانه معاویه کنار زده می شد و مردم پی به جنایت و فساد روحی او می بردند و زمینه برای قیام علیه بنی امیه فراهم می گشت، که چنین هم شد .

بنابر این، صلح امام حسن علیه السلام راه به وجود آمدن نهضت عاشورا را هموار ساخت و نتایج آن را قابل عرضه ساخت و به قول عالم بزرگ و جلیل القدر، مرحوم سید شرف الدین رحمه الله، شهادت کربلا پیش از آنکه حسینی باشد حسنی بود . از نظر خردمندان، روز ساباط امام حسن علیه السلام به مفهوم فداکاری بسی آمیخته تر است تا روز عاشورای امام حسین علیه السلام; زیرا امام حسن علیه السلام در آن روز در صحنه فداکاری نقش یک قهرمان نستوه و پایدار را در چهره مظلومانه یک از پا نشسته مغلوب ایفا کرد
قیام امام حسین(ع) حرکت اعتراضی امام حسین(ع) علیه حکومت یزید پسر معاویه بود که در نهایت به شهادت امام حسین(ع) و یارانش در دهم محرم سال ۶۱ هجری و اسارت خانواده ایشان ختم شد. امام حسین(ع) مخالفت خود را نخست پس از اقدام معاویه به بیعت گرفتن برای یزید در سال ۵۹ قمری و در خطبه‌اش در مِنا، علنی کرد. اما قیام آن حضرت با خودداری از بیعت با حاکم مدینه به عنوان نماینده یزید و خروج از مدینه در رجب سال ۶۰ قمری عملا آغاز شد. قیام امام حسین زمینه‌ساز حرکت‌های اعتراضی بعدی مانند قیام توابین و قیام مختار شد که با هدف خونخواهی امام حسین(ع) صورت گرفتند.
پس از شهادت امام علی(ع) غالب مسلمانان با فرزندش حسن مجتبی(ع) امام دوم شیعیان بیعت کردند ولی او مجبور شد خلافت را طی یک قرارداد صلح به معاویه واگذار کند. امام حسین(ع) بعد از شهادت برادرش، به قرارداد صلح با معاویه پایبند ماند و علی‌رغم دعوت گروهی از کوفیان برای قیام علیه معاویه، به این کار دست نزد
معاویه در اواخر حکومت خود بر خلاف مفاد قرارداد صلحی که با امام حسن(ع) داشت، کوشید تا فرزندش یزید را به جای خود بر جایگاه خلافت بنشاند و او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد. امام حسین(ع) به این دلیل که یزید بر اساس هیچ یک از مبانی اسلامی و عرفی جامعه اسلامی درباره انتخاب خلیفه به خلافت نرسیده بود و هم‌چنین به سبب ناشایستگی آشکار یزید برای این مقام، خلافت او را نامشروع می‌دانست و به این دلیل بعد از مرگ معاویه، از بیعت با یزید امتناع کرد. بیعت حسین بن علی(ع)، نوه پیامبر(ص) و فرزند امام علی(ع) و یکی از مدعیان خلافت، به مشروعیت حکومت یزید یاری می‌رساند و یزید نیز به همین دلیل در اخذ بیعت از امام(ع) اصرار داشت
این قیام در سال ۶۶ قمری در کوفه شروع شد[۵۷] و پس از یک سال و ششماه در سال ۶۷ قمری به پایان رسید.[۵۸] در این قیام بسیاری از عاملان شهادت امام حسین(ع) و یارانش در کربلا، از جمله عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد، شمر بن ذی الجوشن، سنان بن انس و حرمله بن کاهل اسدی کشته شدند. قیام مختار با نام محمد بن حنفیه صورت گرفت؛[۵۹][۶۰] اما برخی عالمان شیعه معتقدند که مختار با دستور امام سجاد(ع) قیام کرده است
امام حسین علیه‌السلام در نامه‌ای خطاب به محمد بن حنفیه و نیز در برخوردهایی که با اصحاب داشتند علت حرکت خود را سامان‌بخشی به دین جدش، عمل به سیره‌ی پدرش و احیای امر به معروف و نهی از منکر بیان می‌کند
گویا علاوه بر عللی چون تجاهر به فسق یزید و دعوت کوفیان، بستر تاریخ نیز حرکت امام را اجتناب‌ناپذیر کرده بود و گویا امام حسین برای این امر خلق و انتخاب شده بود اما این علل عواملی ظاهری در حرکت جهادی امام است که در حقیقت ریشه در تفکری ناب الهی دارد، به بیان دیگر حرکت امام حسین علیه‌السلام به سمت کوفه پیروی از یک ایدئولوژی و طی مسیر در خط سیری است که براساس آن پیامبر(ص) به پیامبری مبعوث شد و على بن ابی‌طالب و حسن بن على براساس همان اصل خلافت را پذیرفته بودند و آن ایدئولوژی اتمام حجت در مقابل اتمام حجت است.
1. المعجم الکبیر به نقل از هُبَیرة بن یریم، از امام علی علیه السلام: هر کس خوش دارد به کسی بنگرد که شبیه ترین گردن تا صورت را به پیامبر صلی الله علیه و آله دارد، به حسن بن علی بنگرد، و هر کس خوش دارد به کسی بنگرد که شبیه ترین گردن تا روی پا را از نظر شکل و رنگ به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دارد، به حسین بن علی بنگرد.
بحار الأنوار به نقل از ابو هُرَیره: حسین بن علی علیه السلام با عمامه وارد شد. گمان بردم که پیامبر صلی الله علیه و آله [زنده و] برانگیخته شده است
 الکافی به نقل از عبد الملک بن بشیر، از امام کاظم علیه السلام: امام حسن علیه السلام از سر تا ناف، شبیه ترینِ مردم به موسی بن عمران علیه السلام بود و حسین علیه السلام از ناف تا پا، شبیه ترینِ مردم به موسی بن عمران علیه السلام بود.
 المصنّف، ابن ابی شیبه به نقل از ابو رَزین: حسین بن علی علیه السلام، در حالی که عمامه ای مشکی بر سر داشت، روز جمعه برای ما خطبه خواند.
 المعجم الکبیر به نقل از سُدّی: حسین بن علی علیه السلام را دیدم که عمامه ای از خَز به سر داشت و مویش از زیر عمامه، بیرون بود.
شاید این سوال پیش آید که چرا امام حسین (علیه‌السّلام) با توجه به امامتشان از کرامتی برای تهیه آب استفاده نکردند؟
پاسخ آن اینست که پیشوایان دینی مجاز نیستند که در همه جا از معجزه و کرامت بهره گیرند، مگر در مواردی خاص مثل مواردی که پیامبران الهی برای اثبات حقانیت دین و نبوت خویش به معجزه تمسک می‌جسته‌اند. علاوه بر این، این امور به اراده الهی تحقق می‌یابد و پیشوایان الهی اختیاری در آن ندارند.
آری، مساله عطش در کربلا و تحریم آب واقعیتی تلخ است که پرده از چهره منحوس دشمنان اهل بیت (علیهم‌السلام) برداشته است. امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش، در برخورد با این مساله از هیچ کوششی فروگذار نکردند، اما در نهایت با لب تشنه به شهادت رسیدند. با این حال عطش برای ما مساله ایست غم انگیز، اما برای شهدای کربلا مساله مهم در آن زمان، مبارزه با ظلم و ستم بوده است که با لب عطشان هم محقق می‌شد.
 امام حسین (علیه السلام) طلب آب می کرد و شمر به آن حضرت می گفت: به خدا قسم وارد شریعه نخواهى شد تا اینکه داخل جهنم شوى. مرد دیگرى به آن امام مظلوم گفت: یا حسین آیا نمى‌ بینى که آب فرات نظیر شکم ماهیها می درخشد، به خدا قسم تو از آن نخواهى چشید تا از عطش بمیرى. امام (علیه السلام) فرمود: بار خدایا، این مرد را به وسیله عطش بمیران. راوى می گوید: به خدا قسم آن مرد همچنان می گفت: مرا آّب دهید، مرا آّب دهید. آب می آوردند، او به قدرى مى ‌آشامید تا آب از دهانش خارج می شد. باز هم می گفت: مرا آّب دهید، عطش مرا کشت. وى در همین حال بود تا اینکه به درک اسفل رفت.
در نقل دیگر آمده است امام نزدیک شط فرات شدند اما تا آمدند آب بنوشند فردی فریاد زد به خیمه ها حمله کردند و امام برای کمک به اهل بیت از خوردن آب منصرف شد و به سمت خیمه ها رفت.
 «پس سپاهیان بر آن حضرت حمله کردند و آن جناب مانند شیر غضبناک در روى ایشان در آمد و شمشیر در ایشان نهاد و آن گروه انبوه را چنان به خاک مى ‌افکند که باد خزان برگ درختان را. و به هر سو که رو مى‌ کرد لشکریان فرار می کردند. پس از کثرت تشنگى راه فرات در پیش گرفت، کوفیان دانسته بودند که اگر آن جناب شربتى آب بنوشد ده چندان از این بکوشد و بکشد. لاجرم در طریق شریعه صف بستند و راه آب را مسدود نمودند و هرگاه آن حضرت قصد فرات مى‌ نمود بر او حمله مى ‌کردند و او را بر مى ‌گردانیدند.
«چون حسین (علیه السلام) از شتر مسناة پیاده گشت و به خیمه خویش باز گشت، شمر بن ذى الجوشن با گروهى از همراهان خود پیش آمده آن جناب را احاطه کردند، پس مردى از ایشان بنام مالک بن یسر کندى تندى کرده حسین (علیه السلام) را دشنام داد و شمشیرى بر سر آن حضرت بزد و آن شمشیر کلاهى که بر سرش بود شکافت و بر سر رسید و خون جارى شد و کلاه پر از خون گردید، حسین (علیه السلام) در باره او نفرین کرده فرمود: با این دستت طعام نخورى و آبى نیاشامى و خداوند تو را با مردم ستمکار محشور فرماید. سپس آن کلاه را به یک سوی انداخته پارچه خواست و سر را با آن ببست و کلاه دیگرى خواسته بر سر نهاد و عمامه بر آن بست و شمر بن ذى الجوشن با آن بی شرمان که همراهش بودند به جاى خویش بازگشتند، پس آن جناب لختى درنگ کرده بازگشت. آنان نیز به سویش بازگشتند و اطراف او را گرفتند.»

امام حسین علیه السلام-زندگینامه بخش دوم

۵۰۸ بازديد


در روز هفتم ولادتش نیز مادرش فاطمه زهرا (س) گوسفندى را براى فرزند خود، عقیقه کرد و سر مبارک این نوزاد را تراشید و هم وزن موى سرش، نقره صدقه داد.

کنیه حضرت امام حسین (ع) هم «اباعبد الله» است و «سیدالشهداء»، «ثار الله»، «شهید»، «سبط»، «وفى»، «زکى»، «ابالشهداء» و «خامس آل عبا» از القاب امام سوم شیعیان می باشد.

امام حسین (ع) دارای شأن و منزلتی بسیار والا و بالا در پیشگاه مقدس الهی می باشد.

بسیاری از کتب تفسیر و حدیث و تاریخ هم حضرت سیدالشهداء (ع) را از مصادیق بارز آیات تطهیر (احزاب/ 33)، مباهله (آل عمران/ 61)، مودت (شوری/ 23)، اطعام (انسان/ 8) و کلمات (بقره/ 37) و آیات پایانی سورة مبارکه فجر بیان می کنند.

امام حسین (ع) دارای زندگانی پر فراز و نشیبی است. رحلت جد بزرگوارش پیامبر اکرم (ص) و پس از آن فتنه های مدینه، غصب فدک، غصب ولایت و مجروحیت و شهادت مادر عزیزش و ریحانه رسول خدا حضرت فاطمه زهرا (س)، خانه نشینی و پس از آن حکومت پدر ارجمندش امام علی (ع) همراه با جنگ های جمل، صفین و نهروان، و شهادت آن بزرگوار در سال 40 هجری در کوفه، فتنه های زمان امامت بردارش امام حسن (ع) و جریانات پس از آن از جمله خلافت معاویه و یزید در دوران امامت خود تا واقعه جانگداز کربلا، از فراز و نشیب های مهم و تاریخ ساز در زندگانی پر برکت حضرت سیدالشهداء (ع) است.

امام حسین (ع) در آغوش پیامبر خدا (ص) بزرگ شد و مانند برادرش امام حسن (ع)، مورد علاقه شدید آن حضرت بود که درباره اش فرمود: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ ...»

ابراز علاقه و توجه رسول خدا (ص) به امام حسن و امام حسین (ع) که نشان از مقام شامخ این دو بزرگوار داشت، چنان بود که همه اصحاب، از آن آگاه بودند.

ایمان، علم، بخشش، بزرگواری، فصاحت، شجاعت، تواضع، دستگیری از بینوایان، عفو و حلم از صفات برجسته این حجت الهی به شمار می‌رفت.

شش سال و چند ماه از عمر گرانقدر امام حسین (ع) در زمان حیات مبارک رسول خدا (ص) بود و پس از رحلت ایشان، 30 سال هم با پدر بزرگوارش امام علی (ع) زیست که در این زمان هم از موقعیت بسیار والایی برخوردار بود.

در دوران امامت پدر ارجمندش (ع)، همچون برادر عزیزش و همچون سربازی فداکار در کنار آن حضرت بود و در سه جنگ جمل، صفین و نهروان شرکت داشت.

حضرت امام حسین بن علی (ع) از محور‌های وحدت و چهره‌های برجسته و شاخص شیعه و همواره یکی از معترضین سرسخت نسبت به سیاست‌ها و ظلم‌های امویان (حکومتی که از سال ۴۱ هجری با معاویه اولین خلیفه اموی شروع می‌شود و تا سال ۱۳۲ هجری ادامه می‌یابد) بود که حاکمان اموی از نفوذ شخصیت او بیم داشتند.

انس با قرآن، اخلاص و توجه به رضایت الهی، اخلاق کریمانه همراه با گذشت، تواضع و فروتنى، سخاوت و ‏احسان، امر به معروف و نهی از منکر، ایثار، توکّل، توجه به عبادت و حق تلاوت قرآن، حق‏گویى، حضور در محضر الهى، ذکر، خوف و خشیت الهى، صبر و تسلیم و رضا، عزت‏ طلبى و ذلّت ستیزى را می‌توان از بارزترین نکات و صفات قابل توجه در حرکت و قیام امام حسین (ع) به عنوان انسانی قرآنى برشمرد.

 پیش از آنکه شخص امام حسین(ع) را بکشند، ترور شخصیت ایشان را پیش از عاشورا شروع کرده بودند، از زمان معاویه، مخصوصا در شامات و بعد این را به حجاز و عراق توسعه داده بودند. تحریف اندیشه‌های امام حسین(ع) قبل، هم‌زمان و بعد از عاشورا بوده. لذا بعد از عاشورا، ابتدا موضع‌گیری‌های فرزندان و جانشینان امام حسین(ع) و سپس پیروان امام کاملا دفاعی بوده. مثل کار امام حسین(ع). همان‌طور که مبارزه ایشان، دفاع بود، بعد از آن از اندیشه هم دفاع صورت گرفت و به اصطلاح، پاسخ‌گویی به حملات و اتهامات عقیدتی بود. امام حسین(ع) را ابتدا ناجوانمردانه به ارتداد متهم کردند، سپس کشتند. بعد از کشتن ایشان هم تلاش کردند به این فاجعه مشروعیت ببخشند. این امر در میان مسلمانان ادامه داشت و بعدها از قرن چهارم به بعد به آن صورت مکتوب دادند.

شخصی است بنام مُسلم جسّاس، یعنی گچ کار؛ می گوید من در دار العماره بودم و داشتم گچ کاری می کردم. دیدم همهمه و سروصدای عجیبی در شهر بلند شده است. از یکی از خدمه دار العماره سؤال کردم چه خبر است؟ این همهمه و سروصدا برای چیست؟ گفت: یک خارجی خروج کرده بر یزید و این ها را کشته اند و بعد هم خاندانش را به اسارت گرفته اند و آورده اند. از او سؤال کردم اسم این خارجی چه بوده است؟ اسمش را به من بگو. گفت: اسمش حسین بن علی است. ببینید کار به کجا رسیده است. گفت: من مقداری تأمل کردم که این رد شود. وقتی از من دور شد چنان محکم سیلی به صورت خودم زدم و گفتم عجب! پسر پیغمبر شده خارجی؟! می گوید: از دارالعماره بیرون آمدم؛ آمدم در شهر که ببینم چه خبر است. یک دفعه نگاه کردم، دیدم که این مرکب ها یکی پس از دیگری دارند می آیند. سرها روی نیزه ها است. گفت: به اوّلین سر که برخورد کردم، دیدم شبیه ترین افراد به پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) است

خبر مخالفت‌های امام حسین (ع) به معاویه رسید، اما او به حاکم خود در مدینه تأکید کرد تا وقتى حسین آرام است، با او کارى نداشته باش و تنها از وى سخت مراقبت کن. یکبار معاویه ضمن نامه ای به امام حسین (ع) از او خواست تا دست از شقاق و اختلاف‌افکنى بردارد و به مردم عراق اعتماد نکند.(13) امام حسین(ع) از نامه معاویه برآشفت و ضمن نامه‌ای به وی نوشت: آیا تو قاتل حجر بن عَدى و اصحاب نمازگزار و عابد او نبودى که با ظلم درافتادند، بدعت ها را انکار کردند و در این راه از چیزى نهراسیدند؛ ... آیا تو نبودى که زیاد بن سُمیه را که در خانه عبید به دنیا آمده بود، به ابوسفیان بستى ... و به این ترتیب سنّت رسول الله را ترک کرده، به طور عمدى فرمان او را رها ساختى و هواى نفس خود را به رغم هدایت الهى، پیروى کردى. آنگاه وى را بر عراقَین مسلّط ساختى، آنچنان که دست مردم را قطع کرده، چشمانشان را کور ساخته و آنان را به شاخه‌هاى نخل می‌آویخت. آیا تو دو حضرمى را نکشتى، آن دو نفرى که زیاد به تو نوشت: آنان بر دین على هستند و تو پاسخ دادى که هر کسى را که بر دین و رأى على بود بکش. او نیز به دستور تو آنان را کشت و مثله کرد; آیا جز آن است که دین على همان دین محمد است؟ ...(14)

انتقادهاى امام به معاویه در قالب این نکته است که معاویه، کسانى را کشته است که اولا با ستمگرى مخالف بوده‌اند و ثانیا با بدعت: ینکرون الظلم و یستعظمون البدع. به خصوص که آنان عابد و زاهد هم بوده اند. سپس نمونه‌هایى از ستمگرى‌هاى معاویه و زیاد را در عراق بیان کرده و به ترک سنّت پیامبر(ص) در داستان انتساب زیاد به پدرش ابوسفیان تصریح می‌کند.(15)

زندگینامه امام حسین (علیه‌السلام)

۵۱۰ بازديد


پیامبر او را به نام پسر دوم هارون، شَبیر، حسین نامید

بنابر برخی روایات، امام علی دوست داشت که او را حرب بنامد، اما در نام‌گذاری بر پیامبر پیشی نگرفت.

بنابر روایات دیگر، نخست امام به نام عمویش، جعفر طیار ــکه در آن زمان هنوز در حبشه بودــ جعفر نامیده شده بود

 اما پیامبر نام او را به حسین تغییر داد.

اما بنابر روایات شیعی، پیامبر بدواً و پیش از آن‌که نامی برای او انتخاب شود نام حسین را به امر خدا بر آن حضرت نهاد.

کنیه امام حسین در تمام منابع ابوعبداللّه ذکر شده

اما خصیبی  کنیه‌اش را نزد خاصه ابوعلی دانسته است.

ابوعبدالله حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام ملقب به سید الشهداء، فرزند دوم امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها و امام سوم شیعیان است. آن حضرت پس از شهادت برادرش امام حسن علیه السلام در سال ۵۰ هجری قمری به امامت رسید. ده سال از امامت آن حضرت مقارن با سالهای پایانی حکومت معاویه اولین حاکم بنی امیه بود، و پس از اینکه یزید فرزند معاویه در سال ۶۰ هجری پس از مرگ پدرش علی رغم مفاد صلحنامه او با امام حسن علیه السلام، بر مسند خلافت تکیه زد، آن حضرت به دعوت مردم کوفه دست به قیام زد. اما مردم کوفه به آن حضرت خیانت نمودند و در پی آن ایشان به همراه تعدادی از بستگان و یاران همراهش در دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری در واقعه جانسوز عاشورا به شهادت رسیدند. شیعیان به همین مناسبت ماه محرم را به اقامه عزا برای آن حضرت و یارانش می پردازند.

اکثر منابع ولادت امام حسین علیه السلام را در سال چهارم هجری در شهر مدینه و در اوایل ماه شعبان ذکر نموده اند و در این بین، برخی منابع روز سوم[۱] و برخی پنجم شعبان[۲] را به عنوان تاریخ دقیق ولادت تعیین نموده اند

امام حسین علیه السلام ۶ سال و چند ماه از عمر خویش را در زمان حیات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله گذراند. از این دوره زندگی ایشان، در منابع تاریخی بیش از هر چیز اظهار محبت پیامبر(ص) به ایشان نقل شده است. به عنوان نمونه نقل شده است که رسول گرامی اسلام بارها حسن (ع) و حسین (ع) را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید.[۶]

در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله امامت ایشان و امام حسین علیه السلام مورد تاکید قرار گرفته است: «حسن و حسین امامند، چه قیام کنند و چه نکنند». [۷]

در حدیث دیگری آن حضرت می فرمایند: «حسن و حسین، سرور جوانان بهشت اند». این حدیث در منابع متعدد شیعه و اهل سنت نقل شده است
امام حسین علیه السلام در زمان شهادت امام علی علیه السلام در سال ۴۰ هجری ۳۶ سال از عمرشان می گذشت. بیشتر این سالها (۲۵ سال) در دوران خلفای سه گانه سپری شد و حسین علیه السلام در این سالها شاهد وقایعی چون شهادت حضرت زهرا (س) و منع پدر از حق خلافت و حکومت اسلامی بود.
او همچنین به سندش از ابن عمر نقل کرده که رسول خدا(صلی اللهعلیه وآله) فرمود: «الحسن والحسین سیّدا شباب اهل الجنه و ابوهما خیر منهما»;(3) (حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشتند و پدرشان از آن دو بهتر است

مظلوم

در حوادیث بسیار زیادی امام حسین را مظلوم خطاب کردند و این لقب گواهی ظالم بودن حکومت اموی است.

قتیل العبرات

معنای قتیل العبرات به معنی کشته‌ی اشک هاست. به دلیل این که گریه بر مصیبت امام حسین ثواب بسیار زیادی دارد این لقب را به ایشان اختصاص دادند.

ثارالله

یعنی آن‌کس که خداوند خون‌خواه اوست. شدت همبستگی و پیوند سید الشهدا (ع) با خدا به نحوی است که شهادتش همچون ریخته شدن خونی از قبیله‌ی خدا می‌ماند که جز با انتقام‌گیری و خون‌خواهی او‌لیای خدا تقاص نخواهد شد.

قتیل الله

کشته شده‌ای از قبیله‌ی خداوند که جز با انتقام‌گیری و خون‌خواهی اولیای خدا تقاص نخواهد شد.

خامس اصحاب کسا

پنجمین نفر از اصحاب کسا؛ رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم بنا به دستور خداوند، حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها، امام علی علیه‌السلام، امام حسن و امام حسین (ع) را جمع کرد و همه را در زیر عبایی قرار داد و آن‌ها را اهل بیت خود خواند که پنجمین آن‌ها حضرت سیدالشهدا (ع) است.
وارث

ارث برنده؛ وراثت حسین بن علی (ع) از انبیا و اوصیا برای آن است که خط جهاد در راه خدا و مبارزه با باطل و ستم و طاغوت، سرلوحه‌ی دعوت همه‌ی انبیا بوده است و کربلا تجلی این خط ممتد درگیری حق و باطل است.

موضع سرّ الله

یکی دیگر از لقب‌های سید الشهدا (ع) که اشاره به این دارد که ایشان محل نگهداری راز‌های خداوند است.

دلیل علی‌الله

امام حسین (ع) دلالت کننده بر وجود خداوند است.

مجاهد

یکی از لقب‌های سید الشهدا (ع) است که اشاره به کارزار کردن امام با کافران برای آزادی دارد.

شهید

شاهد، شهادت دهنده، همچنین به معنی کشته شدن در راه خدا و دین است که یکی از لقب‌های سیدالشهداست.

رشید

خوش قد و قامت، رستگار، دلیر و شجاع. یکی دیگر از لقب‌های سید الشهدا (ع) است.

غریب الغرباء

تنها و بی‌یاور. چون امام حسین (ع) در کربلا بی‌یار و یاور بود و لشکر یزید او را بسیار آزار و اذیت کردند، ایشان به غریب الغربا، یعنی غریب‌ترین غریبان ملقب شده‌اند.

شاهد

گواه، حاضر. مراد خدای تعالی اثریست که مشاهده در قلب ایجاد می‌کند و آن مطابق است با حقیقت آنچه در صورت مشهود بر قلب ظاهر می‌شود. یکی دیگر از لقب‌ها سید الشهدا (ع) است.

حجت الله

حجت به معنای دلیل و برهان است و امام حسین (ع) برهان خداوند بر روی زمین است.

خازن الکتاب المسطور

خزانه‌دار قرآن؛ یکی دیگر از لقب‌های سید الشهدا (ع) است.

سفیر الله

فرستاده‌ی خداوند؛ یکی دیگر از لقب‌های سید الشهداست.

عابد

عبادت‌کننده و یکی دیگر از لقب‌های سید الشهدا (ع)؛ از نمونه‌های بارز اهمیت ایشان به عبادت، می‌توان به برپا داشتن نماز ظهر عاشورا توسط ایشان اشاره کرد.

سید شباب اهل جنه

سرور جوانان بهشت؛ امام حسین (ع) به همراه برادرشان، این لقب را از حضرت محمد (ص) دریافت کردند.

سفینه النجات

امام حسین (ع) به عنوان کشتی نجات آدمیان معرفی شده است که هر کس به آن پناه بیاورد، در امان است.

امام

به معنی پیشوا؛ شیعیان اثنی عشری به دوازده امام اعتقاد دارند که امام حسین (ع) سومین آن‌هاست.

مقتول

کشته‌شده؛ یکی دیگر از لقب‌های سید الشهداست.

زکی

پاکیزه، پارسا؛ یکی دیگر از لقب‌های سیدالشهدا (ع) است.

عبد الله

بنده خاص خدا را گویند، شهیدی که عبد خداوند و مطیع اوامر الهی بود.

وصی الله

قضای مقامی است که در آن نمی‌نشیند مگر وحی؛ یعنی امام یا کسی که امام او را معین کرده باشد، وحی‌الله به معنی تعیین‌شده از طرف خداوند است.

قتیل الکفره

شهید به دست کفر؛ در زمانی که کفر بر حق و عدل حکومت می‌کند و امام حسین (ع) خود را ملزم برقیام علیه کفر می‌داند.

ولی الله

ولی به معنی قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است، به نحوی که فاصله‌ای در کار نباشد؛ یعنی اگر دو چیز آن چنان به هم متصل باشند که هیچ چیز دیگر در میان آن‌ها نباشد، ماده، ولی استعمال می‌شود و این‌که در مورد قرب و نزدیکی به کار رفته است، ولی‌الله، به معنی قرب و نزدیکی معنوی به خداوند.

سبط پیامبر

سبط به معنی نواده است. از لقب‌های امام حسین (ع) سبط محمد النبی و سبط النبی است. امام حسین (ع) سبط اصغر پیامبر (ص) و امام مجتبی (ع) سبط اکبر نامیده می‌شوند.

آل الله

مقصود از آل الله و خاندان خدا، اهل بیت پیامبر (ص) اند. امام حسین (ع) خود و دودمان پیامبر (ص) را آل الله دانسته است، آن جا که می‌فرماید: «نحنُ آل الله و و‏‎َرثَه رسوله»

ابوالشهدا

پدر شهیدان؛ کنیه‌ای که بر شهیدان اطلاق می‌شود. از آن جا که امام حسین (ع) الهام‌بخش شهیدان راه حق بود و کربلایش دانشگاه شهادت محسوب می‌شد و می‌شود، به آن حضرت این عنوان را داده‌اند.

ابوالاحرار

امام حسین (ع) هم‌چنین لقب ابوالاحرار را دارد، از آن‌جا که امام حسین (ع) الهام‌بخش احرار و آزادگان است و کربلایش محل رجوع آزادگان و شیفتگان طریق هدایت است.

ابوالمجاهدین

امام حسین (ع) هم‌چنین لقب ابوالمجاهدین را دارد، از آن‌جا که حسین (ع) الهام‌بخش مجاهدین و شهدا است و کربلایش محل رجوع مجاهدین و شیفتگان طریق هدایت است.

خامس آل عبا

از لقب‌های سید الشهدا (ع) است که پنجمین نفر از «اصحاب کسا» است.

خون خدا

لقب سید الشهدا (ع) است و به معنی ثار الله می‌باشد.

سلطان کربلا

از القاب سید الشهدا (ع) است به معنی بزرگ شهید کربلا.

وترالموتور

یکی از القاب سیدالشهدا (ع) تنهایی اوست.

سریع العبره

یکی از القاب امام حسین (ع) به معنی این است که یادش به سرعت اشک‌ها را جاری می‌سازد.

قتیل اشقیا

یکی از القاب حسین بن علی (ع) است. او که از خاندان خداوند است به دست شقی‌ترین مردمان به شهادت رسید و این لقب را گرفته است.

عکس شخصی-35

۵۱۳ بازديد

عکس شخصی-34

۵۱۳ بازديد